English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6437 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
full powers U اختیارات تام
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers U دولت
powers U اقتدار و اختیار
powers U راندن
powers U قوه
powers U انرژی
powers U توانایی
powers U قوه یا توان
powers U توان برقی
powers U نیرو
powers U توان
powers U دستگاه برقی
powers U برقی
powers U شدت
powers U قدرت نیرو
powers U توان از دست رفته
powers U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers U خاموش کردن یک وسیله
powers U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
the powers U دولتهای بزرگ
powers U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U حذف توان کامپیوتر
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
the three powers U قوای ثلاثه
powers U زور بکاربردن
powers U نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
powers U توان نیرو
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers U زور
powers U قدرت
powers U برتری
powers U قدرت دیدذره بین
powers U اقتدار سلطه نیروی برق
powers U برق
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
division of powers U تفکیک قوا
give powers U به کسی وکالت دادن
mechanical powers U غرغره چرخ
mechanical powers U گوه
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
monrovia powers U قدرتهای مونروویا
hostile powers U دول متخاصم
monrovia powers U اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
o merciful powers U ای خدایان بخشنده
the belligernt powers U دول متحارب
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
the belligernt powers U دولتهای درحال جنگ
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
the active powers of the mind U قوای عامله متحر
give soneone powers U به کسی وکالت دادن
civil nuclear powers U کشوردارای قدرت اتمی
principle of separation of powers U اصل تفکیک قوا
exchange value U ارزش مبادلهای
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
exchange U اسعار
value in exchange U ارزش مبادله
first of exchange U نسخه اصلی برات
in exchange for U بجای
exchange U تبادل ردوبدل ارز
exchange value U ارزش مبادله
re exchange U برات رجوعی
exchange U مبادله
in exchange for U درعوض
exchange U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange U تهاتر تسعیر
exchange U تفاوت
exchange U رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange U صرافی
exchange U مرکز مبادله
exchange U ارز
exchange U جابه جایی داده بین دو محل
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange U دادن چیزی به جای چیز دیگر
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U تبادل
exchange U مبادله پول
exchange U ارز معاوضه
exchange U رد و بدل کننده
exchange U معاوضه
exchange U مبادله کردن تعویض
exchange U عوض کردن تسعیر یافتن
exchange U معاوضه کردن
exchange U معاوضه و مبادله پول
exchange U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchange U صرافخانه
exchange U صرافی مبادله کردن
exchange U مبادله کردن
exchange depreciation U کاهش ارزش پول خارجی
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
exchange parity U نرخ برابری ارز
exchange economy U اقتصاد مبادلهای
exchange parity U برابری ارز
exchange force U نیروی تبادلی
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
exchange of pleadings U تبادل لوایح
exchange of views U تبادل نظر
exchange of views U رایزنی
exchange office U مرکز تلفن خودکار
exchange market U بازار اسعار
exchange point U نقطه تعویض
exchange market U بازار داد و ستد
exchange intervention U دخالت در بازار ارز
exchange of notes U نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
exchange integral U بر هم کنش تبادلی
exchange of notes U مبادله یادداشتها
exchange energy U انرژی تبادل
exchange control U کنترل ارزی
energy exchange U تبادل انرژی
electron exchange U تبادل الکترون
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct exchange U تعویض باداغی
concentred exchange U تبادل همزمان
commodity exchange U بورس کالا
commodity exchange U بورس مواداولیه
commodity exchange U مبادله کالا
commodities exchange U بورس کالا
chemical exchange U تبادل شیمیایی
exchange of blows U تبادل ضربه
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
equation of exchange U متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange control U نظارت ارز
exchange control U کنترل ارز
exchange cable U کابل اتصال بین مرکز تلفنی ومشترک تلفنی
exchange buffering U زنجیرهای کردن داده
exchange buffering U میانگیری معاوضهای
exchange broker U دلال ارز
exchange battery U باطری
equation of exchange U به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
central exchange U مرکزتلکس
par of exchange U نرخ برابری ارز
futures exchange U مبادله سلف
medium of exchange U وسیله داد وستد
medium of exchange U وسیله مبادله
minor exchange U تفاوت کوچک
money exchange U صرف
money exchange U تبدیل پول
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
rate of exchange U نرخ مبادله ارز
rate of exchange U نرخ مبادله
manual exchange U مرکز دستی
main exchange U مرکز اصلی
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
futures exchange U خرید اتی
heat exchange U تبادل حرارت
heat exchange U تبادل گرما
intermediate exchange U مرکز
intermediate exchange U واسطه
international exchange U مرکز تلفن بین المللی
ion exchange U تبادل یونی
ion exchange U تبادل یون
local exchange U ردوبدل کننده محلی
losing the exchange U تفاوت دادن
rate of exchange U نرخ تسعیر
rate of exchange U نرخ ارز
social exchange U تبادل اجتماعی
exchange transactions U معاملات برواتی
exchange sort U جورکردن معاوضهای
exchange services U خدمات فروشگاهی فروشگاهها
exchange service U بنگاه معاوضه
exchange selector U سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
exchange restriction U کنترل مبادله ارز
exchange restriction U محدودیت ارزی
exchange restricition U ممنوعیت ارزی
exchange restricition U محدودیت ارزی
exchange register U ثبات معاوضهای
exchange variation U واریاسیون تعویضی
exchange zone U فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
currency exchange U تبدیلپول
symmetrical exchange U تعویض قرینه
tandom exchange U مرکز تلفن خودکار تاندوم
teletype exchange U مرکز تله تایپ
through bill of exchange U بارنامه سراسری
to exchange blows U دست بگریبان شدن
to exchange blows U جنگ کردن
toll exchange U مرکز تلفن
trunk exchange U مرکز تلفن با سیستم الکترونیکی
unvisual exchange U مبادله نامرئی چوب
forign exchange U ارز
exchange rationing U جیره بندی ارز
foreign exchange U پول کشور خارجی
exchange rates U نرخ مبادله ارز
exchange rates U نرخ مبادله
exchange rates U نرخ مبادلهای
Recent search history Forum search
1some services are not in full force
1full population , sparsely populated matrix
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
0LET ME BEHOLD
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com